افــسانه هارارهاکن... دوری دوستــی کـــدام استــــ؟؟؟ فـــاصلـه هایند کــه دوستــــی رامــیبلعــد. تــــواگــــرنبــاشی دیـــگری جـــایتــ راپرمـــیکند.. بـــــــــــــ ه هــــــمیــــــــــن ســــــــــــادگی |
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست
گاهی یک ها، دنیا را زیرو رو می کنند.
می شود تنها با یک محبت، عشق را برای دنیا معنا کرد
تنها با یک بخشش، تمام هستی را از آن خود کرد
با یک گذشت، نفرت ها را به دوستی ابدی مبدل کرد
و تنها با یک لبخند در قلب ها جاودانه شد
برای همه خوب باش؛
اونکه فهمید همیشه کنارته و بیادت . .
اونکه نفهمید؛
یه روز میفهمه که دیره و فقط دلش برای خوبیات تنگ میشه...
خطا از من است، می دانم.
از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد"
اما به دیگران هم دلسپرده ام.
از من که سالهاست گفته ام "ایاک نستعین"
اما به دیگران هم تکیه کرده ام.
اما رهایم نکن...
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی
و با لبخندی سرد میگی:
نه،هیچی ...
وقتی او را تماشا می کنید..
دیگر قادر به دیدن اطرافیانتان نیستید و فقط او را می بینید.
- شروع به گوش دادن آهنگهای آرام می کنید
- او همه فکر شما می شود.
- بوی او شما را به وجد می آورد.
- متوجه می شوید که زمان فکر کردن به او همیشه به خود لبخند می زنید.
- حاضرید هر کاری برایش انجام دهید.
- هنگام خواندن این متن همواره فقط یک نفر در ذهن شما بود.
تصور می کنم این بهترین و واقعی ترین توصیفی ست که تا کنون از " دوست " شنیده ام
دوست...... تو را دوست می دارد . . . اما معشوق تو نیست مراقب تو هست . . . اما از اقوام تو
نیست آنها آماده است تا در درد تو شریک بشود . . . اما از بستگان خونی تو نیست او دوست هست
. . . یک دوست واقعی همانند پدر سخت سرزنشت می کند همانند مادر غم تو را می خورد مثل
یک خواهر سر به سرت می گذارد مثل یک برادر ادای تو را در می آورد آخر اینکه بیشتر از یک
معشوق دوستت می دارد . ..
جسارت میخواهد...نزدیک شدن به افکار دختری که روزهامردانه با زندگی
می جنگد اما...شب ها از هق هق دخترانه بالشش خیس است...
سیاه پوشیده بود،به جنگل آمد...استوار و تنومند بودم...من را انتخاب کرد...دستی به تنه ام
کشید...تبرش را در آورد...زد و زد..محکم ومحکم تر...به خود میبالیدم،دیگر نمیخواستم درخت
باشم،آینده ی خوبی در انتظارم بود.سوزش تبرهایش بیشتر می شد که ناگهان چشمش به درخت
دیگری افتاد،او تنومندتر بود،مرا رها کرد با زخمهایم،اورا برد...ومن که دیگر نه درخت بودم نه
تخته سیاه مدرسه ای، نه عصای پیرمردی...خشک شدم...
*چه جمله عجیبی است..."دوستت دارم"
هرکس می گوید عاشقت میشود،هرکس میشنود،بی تفاوت تر...!
*خیلی وقتا بهم میگن چرا میخندی؟بگو ما هم بخندیم...
اما هرگز نمیگن:چرا غصه میخوری؟بگو ماهم غصه بخوریم...!
*التماس ماله وقتی بود که ساده بودم...
امروز میخای بری؟؟؟هیس!!......فقط خداحافظ
*کاش از همان اول میفهمیدم "دوستت دارم" تیکه کلام توست
*چشمانم را میبندم،نقابت را بردار.....بگذار صورتت هوایی بخورد!
*لیاقت میخواهد،بودن در شعرهای دختری که باتمام عشق،نبودنت را اشک میریزد...
تعجب نکن!دربی لیاقتی تو شکی نیست..
اینجا بی دلیل بودنت در بغضهایم...
خریت خودم است،نه لیاقت تو...!
*تقصیر برگها نیست
آدمها همینند...
نفس میدهی،لهت میکنند..!
*اگه این روزا کسی بهت گفت:"عاشقتم"...بپرس تا ساعت چند؟؟!
*دلت را خوش نکن به این"دوستت دارمها"...تمامشان تاریخ مصرف دارند!
*وقتی دست فشردیم وقول دادیم...تنها..دست تو مردانه بود و قول من!
ما فاصله گرفتیم از هم اما ،عشق ما این وسط بی گناه بود..
قلب من سختیارو طی کردو قلب تو تازه اول راه بود........
حالا دارم اینو تازه میفهم......دوستی ما یه اشتباه بود.....
ازیاد هردومون میره...این عشق ساده می میره....
خاطرات میره از یادت.........
وقتی چندتا کوتاه فکر معنی محبت ودلسوزی و از عشق و علاقه تشخیص نمیدن وضع همین میشه دیگه...............
"وطن فروش"
کیش.مات
سه تا رفيق با هم ميرن رستوران ولي بدون يه قرون پول . هر کدومشون يه جايي ميشينن و يه دل سير غذا ميخورن و اولی ميره پاي صندوق و ميگه : ممنون غذاي خوبي بود اين بقيه پول مارو بدين بريم : صندوقدار : کدوم بقيه آقا ؟ شما که پولي پرداخت نکردي . ميگه يعني چي آقا خودت گفتي الان خورد ندارم بعد از صرف غذا بهتون ميدم . خلاصه از اون اصرار از اين انکار که دومی پا ميشه و رو به صندوقدار ميگه : آقا راست ميگن ديگه ، منم شاهدم وقتي من ميزمو حساب کردم ايشون هم حضور داشتن و يادمه که بهش گفتين بقيه پولتونو بعدا ميدم . صندوقداره از کوره در رفت و گفت : شما چي ميگي آقا ، شما هم حساب نکردي ! بحث داشت بالا ميگرفت که ديدن سومی نشسته وسط سالن و هي ميزنه توي سرش . ملت جمع شدن دورش و گفتن چي شده ؟ گفت : با اين اوضاع حتما ميخواد بگه منم پول ندادم
يک خانم براي طرح مشکلش به کليسا رفت.
او با کشيش ملاقات کرد و برايش گفت:
من دو طوطي ماده دارم که فوق العاده زيبا هستند.
اما متاسفانه فقط يک جمله بلدند که بگويند «ما دو تا فاحشه هستيم. مياي با هم خوش بگذرونيم؟».
اين موضوع براي من واقعا دردسر شده و آبروي من را به خطرا انداخته..
از شما کمک ميخواهم. من را راهنمايي کنيد که چگونه آنها را اصلاح کنم؟
کشيش که از حرفهاي خانم خيلي جا خورده بود گفت:
اين واقعاً جاي تاسف دارد که طوطي هاي شما چنين عبارتي را بلدند
من يک جفت طوطي نر در کليسا دارم.. آنها خيلي خوب حرف ميزنند و اغلب اوقات دعا ميخوانند..
به شما توصيه ميکنم طوطيهايتان را مدتي به من بسپاريد. شايد در مجاورت طوطي هاي من آنها به جاي آن عبارت وحشتناک ياد بگيرند کمي دعا بخوانند.
خانم که از اين پيشنهاد خيلي خوشحال شده بود با کمال ميل پذيرفت.
فرداي آن روز خانم با قفس طوطي هاي خود به کليسا رفت و به اطاق پشتي نزد کشيش رفت .کشيش در قفس طوطي هايش را باز کرد و خانم طوطي هاي ماده را داخل قفس کشيش انداخت.
يکي از طوطي هاي ماده گفت: ما دو تا فاحشه هستيم. مياي با هم خوش بگذرونيم؟
طوطي هاي نر نگاهي به همديگر انداختند. سپس يکي به ديگري گفت: اون کتاب دعا رو بذار کنار. دعاهامون مستجاب شد
زن سينههاي برجسته نيست
موي مش کرده
ابروي برداشته
لبانِ قرمز نيست
زن لباسِ سفيد شب با شکوه عروسي... بوي خوشِ قرمه سبزي... هوسِ شبهاي جمعه
قرارهايِ تاريکي ، کوچه پشتي، تويِ يک ماشين نيست
زن خون ريزي، کمر دردِ ماهانه، پوکي استخوان، يک زنِ پا بماه، حال تهوع، استفراغ،دردهاي زايمان، مادر بچهها نيست
زن عصايِ روزهاي پيري، پرستار ، وقتِ مريضي، مزه بيار عرق دورههاي دوستانه نيست
زن، وجود دارد، روح دارد، قدرت، جسارت، پا به پاي يک مرد ، زور دارد، عشق، اشک، نياز، محبت، يک دنيا آرزو دارد
زن ... هميشه ... همه جا ... حضور دارد
و اگر تمام اينها يادت رفت
تنها يک چيز را به خاطر داشته باش
که هنوز هيچ مردي پيدا نشده
که بخواهد جايِ يک زن باشد
ϰ-†нêmê§ |